سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان

مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه…

راننده جیغ زد،  کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعا تقصیر تو نیست… امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین نعش کش بودم…!"


ارسال شده در توسط وحید میرزایی

 

دخترها :<\/h2>


1- توی ماهیتابه روغن میریزن


2- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن


3- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن


4- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

پسرها :


1- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن


2- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن


3- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن


4- توی ماهیتابه روغن میریزن


5- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن


6- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن


7- چند تا فحش میدن


8- دنبال کبریت میگردن


9- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره


10- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی می داد!)


11- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن


12- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن  


13- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن


14- میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن


15- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن


16- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن


17- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن


18- دنبال نمکدون میگردن


19- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن


20- دنبال کیسه ی نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن


21- نمکدون رو پر از نمک میکننalt


22- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون


23- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن


24- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه


25- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن


26- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن


27- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن


28- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون


29- سریع برمیگردن توی آشپزخونه


30- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن


31- ماهیتابه رو میندازن توی سینک


32- دنبال ظرفهای مسی میگردن


33- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن


34- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن


35- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن


36- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن


37- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه


38- روی باقیمانده ی تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن


39- چند تا فحش میدن و بلند میشن


40- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن


41- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن


42- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن


43- با یه پارچه ی تنظیف قابلمه رو برمیدارن


44- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن


45- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن     


ارسال شده در توسط وحید میرزایی


سلام


بیخیال !




ارسال شده در توسط وحید میرزایی